-
سلام غریبه... چرا عشق کافی نیست؟*
جمعه 15 آبان 1394 14:56
* این یادداشت شنبه، شانزدهم فروردین 1393 در لذت های پراکندهی بلاگفا، منتشر شده بود. غریبهی غریبِ فیلم بیگمان شخصِ شخیص ِ ناتالی پورتمنِ نازنین میباشند! همان که هیچکس و از جمله مای تماشاگر هم هیچگاه نمیفهمیم که واقعا چه کسیست، از کجا آمده، چه میکرده و در انتهای فیلم به کجا رفت. تنها واقعیتی که ما تماشاگرهای...
-
چه بهتر که با شجاعت..
جمعه 15 آبان 1394 12:29
یادم نمی آید قبلا کدام کارِ پرویز داریوش را خوانده ام، اما می دانم که از ترجمه اش لذت نمی برم. و هر چقدر از ترجمه ی او لذت نمی برم، از توصیفات عالی جیمز جویس، حظ می کنم..! مردگان را دوست داشتم.. و این دوست داشتن باعث شد دلم بخواهد اولیس را هم بخوانم. داستان، ساده بود. ساده و در عین حال کشش دار. و من دقیقا نمی دانم چه...
-
جا مانده ام دوباره، مثل همیشه، برای همیشه.
جمعه 15 آبان 1394 12:27
خیلی ساده بخواهم در مورد مرگ بازی بنویسم، این بود که دوستش داشتم. راستش را بخواهید دلم نمی خواست این کتاب، اولین وعده مان باشد. دلم نمی خواست چون اسمش مرگ بازی بود، عید بود، و شاید انتخابی بهتر از این هم برای شروع لذت ها وجود داشت. و دلم می خواست... دلم می خواست چون این کتاب طی بازیِ قشنگی به دستم رسیده بود، کوتاه...
-
مرگ بازی
جمعه 15 آبان 1394 12:24
برای انتخاب کتابی که هم مناسب تعطیلات عید باشد، هم مناسب اولین انتخاب، و دلتان نخواهد حال مرا هم خوب کند، سردرگمی های بسیار داشتم! این را بارها به نزدیکانم تأکید کرده ام که قدرت انتخابم میان دو چیز، تقریبا صفر است! به هر حال بعد از کلی فکر کردن و غر زدن، حسِ تا به حال به تماشا نشسته ام خودی نشان داد و کمک کرد که اولین...
-
خشکسالی و دروغ
جمعه 15 آبان 1394 12:23
گفته بودم اینجا لذت ها طیف وسیعی دارند؟ گفته بودم هیچ محدودیتی وجود ندارد و ما حتی می توانیم به شما عکسی از یک خیابان پر خاطره و زیبا را جهت لذت بردن معرفی کنیم؟! گفته بودم که می شود تئاتر هم دید؟ حالا قرار است با هم تئاتر ببینیم. این پیشنهاد صرفا شبیه نسیم خنک و ملایمی ست میان این همه فیلم و کتاب معرفی شده ی اینجا....
-
سال بلوا
جمعه 15 آبان 1394 12:21
معروفی را با سال بلوا و سمفونی اش می شناسم و به نظرم.. روایت گرِ بی نظیر جبری ست که آدم های قصه اش در زنجیر فارغ از آزادیِ شهرشان.. خانواده شان.. حکومتشان.. تحمل می کنند. سال بلوا روایت گر تلخکامی ها، سیاهی ها و جبر ست. داستان از زبان دو راویِ دانای کل و نوشا ( شخصیت زن قصه ) بیان می شود و چه هنرمندانه و بدیع است این...
-
دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم
جمعه 15 آبان 1394 12:11
دلتنگی های نقاش خیابان چهل و هشتم این می تواند یک لذت واقعی باشد! بله! :) با این اسم معرکه که البته اگر اشتباه نکنم در ایران، عنوان دیگر این مجموعه داستان ( نه داستان ) از سلینجر هست و اتفاقا به نظر من علی رغم فوق العاده بودنش، خودِ داستان آنقدرها دِین اسم را ادا نمی کرد. کتاب را اتفاقی پیدا کردم و دلبسته ی نامش شدم و...
-
کاش دنیا اینهمه آدم عاقل نداشت!*
پنجشنبه 14 آبان 1394 21:52
* این یادداشت شنبه، شانزدهم فروردین 1393 در لذتهای پراکندهی بلاگفا، منتشر شده بود. دلم می خواهد فقط یک گوشه بنشینم و باقی را بسپارم به «مرگ بازی» تا شاید روی پای خودش بایستد و حفظ آبرو کند. حالا فقط می توانم سکوت کنم و به کارهای بعدی فکر کنم و امیدوار باشم که مخاطبان مرگ بازی هم، مثل من، چند داستان از این...
-
Closer
پنجشنبه 14 آبان 1394 20:36
* این یادداشت سهشنبه، بیست و هفتم اسفندماه 1392 در لذتهای پراکندهی بلاگفا، منتشر شده بود. سلام بالاخره شد و آمدیم. بعد از بیشتر از پنج ماه از اولین باری که فکرش وسطِ یک گفتگوی شبانه، شکل گرفت و بعد هی وسوسهمان کرد و بالاخره قرارش را گذاشتیم. قرارش سخت نبود. اتفاقا از آن قرارهای لذتبخش هم بود. از آن قرارها که حرف...
-
دوباره سلام... به همین سادگی
سهشنبه 12 آبان 1394 23:55
یک سلام و شروع دوباره، بعد از یک فاصلهی بیشتر از ششماهه. فاصلهای که ناخواسته و به اجبار به وجود آمد. بلاگفا، کل لذتهای پراکندهی ما رو، بلعید. یکباره و ناگهانی. حتا خودِ خودِ خونه رو هم. بعد، گرفتاریها و شلوغیهای ماها بود و بالاخره... این شروع دوباره، توی خانهای که باید دوباره بسازیمش. از اول. آجر به آجر....